در این رمان در دهه 70 هستیم و جلال آریان دیگه پیر شده که پسر یکی از همسایه های قدیم به نام خسرو را می بینه . خسرو عاشق شهرناز دختر برادر ناتنی جلال ، علی ، می باشد ولی پدر خسرو که مریض و زمین گیر و شدیدا بددهن است با این وصلت مخالف است . پدر شهرناز حاضر به قبول ازدواج به شرط مهاجرت این زوج به آمریکا هست ولی خسرو دل نگران پدر و مادر پیرش است ... .