نوربرگ شولتز (۱۹۸۰) در کتاب «روح مکان: به سمت پدیدارشناسی معماری نیاز به محیط معنادار را نیاز بنیادین انسان می داند. او همچنین بیان میکند منبع داده های برخی فیلسوفان، که به موضوع «زیست-جهان، پرداخته اند، زبان و ادبیات است. از نظر او، شعر توانایی برآوردن نیاز بنیادین انسان، یعنی معنا دادن به هستی انسان را دارد. داستان ها برای توصیف رویدادها به محیطی نیاز دارند که باورپذیری آنها را ممکن کند. در داستان، با توصیف فضاهای معماری و شهری متعددی روبه رو هستیم؛ بناهای عمومی تنها تصویری از زندگی را ارائه می دهند، در حالی که خانه خود زندگی است. خانه در داستان تنها با ویژگیهای کالبدی ظاهر نمی شود بلکه با روایت داستان، ابعادی از مفاهیم که معنای خانه را محقق می کنند، پدیدار می شوند. تجربه ی فضای معماری از خانه آغاز می شود؛ جهانی کوچک تا حدی رها از قید و بندها و هنجارهای تحمیل شده ی جهان بیرون، که می تواند آزادی، امنیت و حریم را ایجاد کند. خانه، کانون خاطرات و انباشتگی معناست و کیفیت تجربه ی ما از فضای خانه، وابسته به میزان تحقق یافتن این معناست. بنیادی ترین تجربه های ما از فضای معماری، در خانه شکل گرفته است. خانه، انباشته ای از ذهنیات، از گذشته تا آینده است. ظرفی است که تاریخ را نظاره کرده و در آن زیسته است. مکانی است که رخ دادن رویدادها را امکان پذیر میکند و داستان ها آن را زندگی و روایت کرده اند.