جون دیدیون، متولد ۱۹۳۴، یکی از نویسندگان مطرح آمریکاست که در دو حوزه ی ادبیات داستانی و غیرداستانی به یک اندازه معروف است و با آثارش همه ی مخاطبان ادبیات را به خود جذب می کند. او را در کنارتام ولف، هانتراس. تامپسون، نورمن میلروترومن کاپوتی عضو جنبشی از روزنامه نگاری و خبرنویسی می دانند به نام ژورنالیسم نو، سبکی که ساختار خود را از ادبیات وام می گیرد. نثر موجز وفشرده ی دیدیون یادآور آثار ارنست همینگوی است. او تا به حال جایزه ی کتاب ملی برای ادبیات غیرداستانی را به دست آورده و نامزد کسب جایزه ی پولیتزر و جایزه ی کتاب ملی حلقه ی منتقدان بوده است. رمان بازی روزگار سال ۱۹۷۰ منتشر شد و یکی از معروف ترین آثار داستانی دیدیون است. این رمان، از سوی مجله ی تایم در فهرست صد رمان برتر انگلیسی زبان سال های ۱۹۲۳ تا۲۰۰۵ قرار گرفته است. این کتاب در فصل های کوتاه و صحنه های فشرده، داستان ماریا را روایت می کند، بازیگری که دیگر در حرف هاش موفقیتی کسب نمی کند و زندگی شخصی اش هم در معرض خطر است. تضاد زندگی پرکشمکش درونی او، با وجود تمام ناامیدی ها و سرخوردگی ها و تردیدها، به خوبی با زندگی و محیط پیرامونش در دنیای فیلمسازی و هالیوود، و مناظری انتزاعی همچون صحرای موجاوه، به تصویر کشیده شده است. می توان این رمان را تصویری از تلاش برای رسیدن به رؤیای آمریکایی دانست، رؤیایی که هرگز آن طور که باید و شاید اتفاق نمی افتد.