علامه طباطبایی تشنه آشنایی با عوالم متفاوت بود گستره عالم انسانی را بسیار وسیع تر و متنوع تر از هم کسوتان خود که در سنت های فلسفی و عرفانی و کلامی رشد کرده بودند می دید.به همین علت باید بر مبنای سنتی که بدان تعلق خاطر داشت زمینه گشوده شدن ودرک دیگران را فراهم می کرد. او بیش از معاصران خود به التزام به هویت خویش و در عین حال خروج از اعتقادات و التزامات خود قادر بود و می توانست با دیگران همراهی کند تا مناطق فکری مشترک برسندمهم ترین موضوع برای گفت و گوی متفکران برخاسته از فرهنگ ها و سنت های مختلف،یافتن مناطق مشترک است. توان علامه برای همراهی و گفت و گو در مناطق مشترک فکر بی نظیر است. اهمیت نظریه علامه بردن بحث به منطقه ای است که کف تفکر است و با این مبنا می توان با هر متفکر دگر اندیشی وارد گفت و گو شد. آغاز بحث از اعتباریات، در واقع آغاز کردن از کف انسان، یعنی از جایی است که از صرف وجود طبیعی فرا می رود و فرهنگ آغاز می شود. باتوجه به زمینه های پیدایش تفکر فلسفی درباره فرهنگ که از قرن هجدهم آغاز شد، می توان بحث اعتباریات علامه را آغازی برای ورود به فلسفه فرهنگ دانست. برای آغاز چنین بحثی، باید پذیرفت که قلمرو اعتباریات همان قلمرو فرهنگ است. اگر این اصل پذیرفته شود، راه برای اجزای بحث هموار می شود. به همین جهت مهمترین بخش بحث، توجه به قلمروی است که در سنت تفکر اروپایی، «فرهنگ» نامیده می شود.