کتاب سرپناه بارانی، رمانی عاشقانه نوشته ی جوجو مویز است که نخستین بار در سال 2002 به انتشار رسید. کیت از زمانی که در جوانی، خانه ی روستایی شان در ایرلند را ترک کرد، از مادرش دور افتاد؛ او از همین رو قسم خورد که همیشه مانند یک دوست در کنار دخترش، سابین، باقی بماند. اما تاریخ، خود را تکرار می کند و حالا کیت، با شکافی در حال گسترش میان خود و دخترش مواجه است. سابین می خواهد به ایرلند برود تا مادربزرگی را ببیند که مادرش سال ها پیش رها کرده است. کیت در عجب است که چگونه کارشان به این جا رسید و چه می تواند انجام دهد تا شکاف ایجاد شده میان خود و دخترش را اندکی پر کند. برای جوی، دیدن نوه اش یک آرزوی بزرگ است. او پس از تجربه ی جدایی دردناک از کیت، بسیار دوست دارد که فرصت وقت گذراندن با سابین را داشته باشد. اما پس از این که سابین به خانه ی او می رسد، اتفاقات طبق انتظار پیش نمی رود و جوی مجبور می گردد با گذشته ای دردناک مواجه شود.