زوجی کارمند، با گرفتن وام بانکی، سرانجام موفق به خرید یک فولکس دست دوم میشوند. چند سال بعد که همکار زن، پیکان میخرد، فولکس، در صحبتهای وی، به "چهارچرخهای" بدل میشود که باید از شرش خلاص شد. مرد سرانجام حق را به همسر خویش داده و با دردسر بسیار، بالاخره، ماشینش را فروخته و با پرداخت مبلغی به عنوان پیشقسط، از کارخانه، پیکانی خریداری کرده و در انتظار دریافت آن مینشیند. خبر خریدن ماشین نو که در فامیل میپیچد، خواهرشوهر توصیه میکند گوسفندی به عنوان "عقیقه" کشته شود و شرایط این قربانی را هم مو به مو بیان میکند. فامیل دورتر هم که گاهی کمکی مالی کردهاند، انتظار به امانت گرفتن چندروزه و چندبارۀ ماشین را دارند. اما زن که به دقتنظر و خوشحسابی معروف است، به همسر خویش توضیح میدهد که: "خواهر برادری و دوستی به جای خود. اما حساب ماشین قرض دادنهامون بایست از روی کیلومترشمار باشه!". کتاب حاضر مشتمل بر 6 داستان کوتاه با عنوان خیلی مدرن و خیلی عالی؛ آخر خط؛ عقیقه؛ بدآموزی؛ ویتامین ب. پ. آ؛ و تعطیلات هفتگی است.