نینا سیگل آمریکایی در دومین رمانش، داستان درخشان و البته خونینش را به هلند سال 1623 میبرد؛ زمانی که مردی به جرم دزدی محکوم به اعدام است و قرار بر این است تا جسد او در رویداد آموزشی هیئیت جراحان آمستردام به رهبری دکتر نیکولاس تولپ مورد تشریح و کالبدشکافی قرار گیرد. در این میان رامبرانت جوان هم مفتخر است تا این واقعه را تصویر کند. داستان «روز عدالت» راویانی دارد که چند تن از آنها افراد نامآشنا و معروفاند. علاوه بر رامبرانت 26 ساله، روایت از زبان رنه دکارت فیلسوف، آدریان؛ مجرم محکوم به اعدام و معشوقۀاش در فصلهایی با عناوینی برگرفته از نام اعضای بدن ساخته و پرداخته میشوند. رمان تلاقی چندصدایی یک هنرمند، یک گناهکار و معشوقهاش و فیلسوفی فرانسوی است؛ یکی به دنبال روح در تن بیجان جسدی است تا معادلات روحانی و مادی فلسفه را حل کند و دیگری با شاکلۀ قوانین و مفاهیمی همچون گناه، شیطان و تقدس در چالش است. نویسنده در فصول رمان، به شرح تقابل هر شخصیت با این جسم در انتظار مرگ میپردازد و بستری سرشار از نیازها، تمایلات، آشفتگیها و تناقضات، آن چیزی است که برای مخاطب عرضه میشود. در آشوب هنرمندانۀ سیگل، علم، جامعه، مذهب و قانون در مانیفستی انسانگرایانه به میدان آمدهاند تا فصلی مهم در ادبیات امروز جهان آفریده شود.