رازآمیزی خردورزانهی رمانهای «کیگو هیگاشینو»، کتابهای او را به نمونههای بیدیلی از داستانهای جنایی – معمایی بدل کرده که بسیار فراتر از قصهگویی صرف و بدون عمق عمل میکنند؛ مجموعهی بزرگی از ماجراهای عجیب با شخصیتپردازیهای پیچیده که ابعاد روانشناختی و فلسفیشان درعین مدرن بودن، همواره روح ژاپنی در آنها دمیده شده است. روایتهایی پر از معادلههای چندمجهولی که هیچگاه نمیتوان مطمئن بود با یافتن یک پاسخ، به دیگر پاسخها هم رسیدهایم و عنصر غافلگیری گام به گام حضور دارد، آنهم با همراهی وهم و اشباح سرگردان برآمده از دل قتلها و گم شدنها. کتاب «معادلهی نیمهی تابستان» یکی از همان داستانهای سرشار از رازورزی و معماست که این بار دانشمند نابغهای در نقش کارآگاه قرار گرفته و قصد دارد معمای مرگ کارآگاهی بازنشسته را حل کند که همهی شواهد و قرائن مرگ او را یک سقوط ساده در ساحل نشان میدهند! هیگاشینو در معادلهی نیمهی تابستان، یوکاوای فیزیکدان را مأمور یافتن دلیل مرگ مردی کرده که خود دیرزمانی پلیس قهاری بوده است. اینکه چرا و چهگونه پای این بازنشستهی پلیس به این شهر کوچک بیاهمیت باز شده و چه ماجراهایی منتج به مرگ او شده، همگی کدهایی هستند که باید باز شوند و همینها قهرمان داستان ما را به آدمها، روابط و اشیائی متصل کرده که هرکدام بخشی از حقیقت را هویدا میکنند.