از دیدگاه طرز فکر ثابت، تلاش تنها برای افرادی است که کمبودی دارند و هنگامی که افراد میدانند که نقصهایی دارند، با تلاش چیزی از دست نمیدهند اما اگر ادعا دارید که هیچ کمبودی ندارید، اگر نابغه، بااستعداد یا فرد نرمالی محسوب میشوید، آنگاه چیزهای زیادی برای از دستدادن دارید. تلاش شأن شما را پایین میآورد. نادیا سالرنو-سوننبرگ، در سن دهسالگی با ارکستر فیلادلفیا اولین اجرای ویولن خود را به نمایش گذاشت. با این حال، زمانی که به جولیارد آمد تا نزد دوروتی دلی، استاد بزرگ ویولن آموزش ببیند، عادتهای بسیار بد زیادی داشت. انگشتگذاری و آرشهکشی او ناشیانه بود و ویولن را اشتباهی نگه میداشت، اما حاضر به تغییر آن نبود. پس از چند سال، میدید که دانشآموزان دیگر به سطح او میرسیدند و حتی از او پیشی میگرفتند و در اواخر نوجوانی دچار بحران اعتمادبهنفس شده بود. «عادت داشتم که موفق باشم، در روزنامهها بهعنوان اعجوبه خطاب بشم و اما الان احساس میکنم بازندهام.». این اعجوبه از تلاش کردن میترسید. «هر چیزی که میخواستم شروع کنم، به ترس منتهی میشد». ترس از تلاش کردن و شکست خوردن... اگر به آزمون گزینش بروید و واقعاً تلاش نکنید، اگر واقعاً آماده نباشید، اگر به آن اندازه که نیاز است، سخت کار نکنید و برنده نشوید، بهانهای دارید. هیچچیز سختتر از گفتن این نیست که «من با همۀ وجود تلاش کردم ولی به اندازۀ کافی خوب نبودم.» فکر تلاشکردن و با وجود این شکستخوردن و جایی برای بهانه باقینگذاشتن، بدترین ترس در طرز فکر ثابت است و این امر او را قبضه و فلج کرده بود. او حتی دیگر ویولنش را به سر کلاس نمیآورد. سپس، روزی پس از سالها درک و صبوری، دلی به او گفت: «گوش کن، اگر ویولنت رو از هفتۀ آینده نیاری، از کلاس بیرونت میکنم». سالرنو-سوننبرگ فکر کرد او شوخی میکند، اما دلی از روی صندلی بلند شد و باآرامش به او گفت: «شوخی نمیکنم. اگه قصد داری استعدادت رو تلف کنی، نمیخوام که در این کار کمکت کنم».