پیدا شدن جسد مرد جوانی که داخل یک خانهی قایقی در لندن، به طرز وحشیانهای به قتل رسیده است، در مورد سه زنی که او را میشناختهاند، سؤالهایی را برمیانگیزد. لورا، دختر پریشانخاطری است که یک شب را با او سپری کرده و آخرین نفری است که در خانهٔ مقتول دیده شده. کارلا، خالهی غمگین و داغداریست که هنوز عزادار مرگ یکی دیگر از اعضای خانوادهاش است. و میریام هم همسایهٔ فضولی است که بهوضوح دارد رازهایی را از پلیس پنهان میکند. سه زن هر کدام ارتباط جداگانهای با مقتول داشتهاند. سه زن بنا به دلایل متفاوتی خونشان از خشم به جوش آمده است. زنهایی که چه بدانند، چه ندانند، آتش به جانشان افتاده است تا انتقام اشتباهاتی را که در حقشان شده، بگیرند. وقتی پای انتقام به میان میآید، حتی شاید از آدمهای خوب هم کارهای وحشتناکی سر بزند. هر کدام از آنها برای رسیدن به آرامش، ممکن است تا کجا پیش بروند؟ چقدر طول میکشد تا آتش پنهان رازها، شعلهور شود؟