سورای دوازده ساله و خانوادهاش مجبورند برای زنده ماندن، قوانین سختگیرانهای را رعایت کنند؛ سفر بدون مجوز ممنوع. انتقاد از دولت ممنوع. غیبت و عدم حضور در جلسات حذب ممنوع. شعارها باید پشت سر هم تکرار شوند و هیچکس حق ندارد به همسایهاش اعتماد کند، چراکه همه زیرنظر هستند! اما جنگ در راه است؛ جنگی میانی شمال کرهی شمالی و جنوبی، میان شوروی و آمریکا. این هرج و مرج، بهترین فرصت برای فرار میشود و سورا و خانوادهاش تصمیم میگیرند فاصلهی صدها کیلومتری میان روستای کوهستانی کوچکشان تا شهر بوسانِ کرهی جنوبی را پای پیاده طی کنند.