این داستان حول پسران نوجوانی به گردش در می آید که از شرایط زندگی خانوادگی خود راضی نیستند، احمد و جواد با پدر و مادر و تنها خواهرشان زندگی می کنند، پدرشان معتاد است و گاه و بیگاه مادر را به باد کتک می گیرد و البته اگر بچه ها دم دست باشند حال آن ها را هم جا می آورد و حسام دوست جواد است، پسر مودبی که با پدر و نامردی اش زندگی می کند.
سه پسر تصمیم دارند وقتی که به اندازه کافی پول هایشان را جمع کردند بارشان را جمع کنند و به تهران بروند، غافل از اینکه این کار به همین سادگی ها نیست…