یک روز صبح در سال 2007 مارک پاپا برای جلسۀ هیئت مدیره در هیوستون آماده میشد. او مدیرعامل ای.او.جی، یکی از برجستهترین شرکتهای مستقل در شیل بارنت بود. در حالیکه به اسلایدهایی که به مقدار گاز یافت شده توسط ای.او.جی در بارنت اشاره داشت، نگاه میکرد، ذهنش در مسیری آزاردهنده قرار گرفته بود. پاپا فکر کرد اندازهها تغییر کرده است. ای.او.جی به عنوان یک شرکت، در گذشته برای ذخایر گاز طبیعی خود به میلیاردها فوت مکعب فکر میکرد. اکنون، با تمام گاز شیل موجود در بارنت، در مورد واحدهایی هزار برابر بزرگتر صحبت میکرد، تریلیون فوت مکعب. این واحد، تا زمان بارنت، معمولا مختص چیزی مانند اندازهگیری کل ذخایر گاز ایالات متحد بود، نه منابع یک شرکت واحد! شرکتهای دیگر در حال یافتن مقادیر مشابهی بودند. پاپا اعداد را در ذهنش جمع کرد. نتیجه نگران کننده بود. وی فهمید: «این امر بر بازار گاز طبیعی تأثیر میگذارد.» پاپا نگاهِ استاد شیمی را داشت که تازه فهمیده بود برای تدریس دیر شده است. وی در خارج از پیتسبورگ بزرگ شده بود و پس از آنکه با بروشور یک شرکت نفتی روبرو شد، تصمیم گرفت در دانشگاه پیتسبورگ مهندسی نفت بخواند.
او یکبار گفت:«این غیر علمی به نظر میرسد، اما بیشتر مناطقی که نفت در آن پیدا میشود نسبتا گرم است. من گرما را دوست دارم.» پاپا در طول زندگی حرفهای خود یاد گرفته بود نگاهش کلان باشد و تصویر بزرگ را مدنظر داشته باشد. او یکبار برای اقتصاددانی کار کرده بود که از نزدیک اوپک و نوسانات بازار نفت را دنبال میکرد. پاپا گفت: «فهمیدم که بهتر است به عرضه و تقاضا توجه کنی. من فرایند عرضه و تقاضا را دوست دارم.»