گسترش ویژگیهای ذهنیت اسطورهای–عرفانی در درازنای سدهها، به گسستی بنیادین از اندیشهی تاریخی، فلسفی، سیاسی و در پی آن واماندگی در آنچه هگل «کودکی روح» خوانده، دامن زده است. در پژوهش پیش رو، نمونههایی گوناگون و مختلف بهکار گرفته شدهاند تا نمودهای گفتارهای اسطورهای–عرفانی در پهنهی تاریخ، جامعه و سیاست، نیز چرایی، چگونگی، چندی و چونی ساختیابی آنها، در پرتو نظریههای فلسفی و ادبی واکاوی و سنجیده شوند. بخشی از این نمونهها را پیشینهی باورهای اسطورهای و سنت عرفانی در بر گرفته، بخشی دیگر را شماری از گفتارهای سیاسی و اجتماعی سدهی بیستمی ایران که در چرخهی هرمنیوتیکی بازنماییها در «زبان» و «حافظه»ی اسطورهای–عرفانی، پدیدار شدهاند.