ژان بودریار، نظریه پرداز بلندآوازه فرانسوی و سردمدار پسامدرنیسم، مهم ترین چرخش فکری خود را با حمله ای سنگین به آرای میشل فوکو به نمایش گذاشته است. بودریار در این کتاب اساس اندیشه فوکو را به چالش کشیده، نظام غالب و غول آسایش را از درون متلاشی می کند. او سخن پردازی فوکو در باب مقولات محوری آثارش یعنی «قدرت» و «میل جنسی» را به پرسش می کشد و دوران این سخن را سپری شده می داند. هفت سال پس از فراموش کردن فوکو، بودریار در گفت و گویی با لوترنژه شرکت می کند تا این بار خود را به دست فراموشی بسپارد. آن متن و این مصاحبه در کنار هم، با ضرباهنگ شتاب ناک، سبک گزین گویه وار و لحن جدل بار خود، معرف ارای اندیشه وری شده اند که غرابت و تازگی نوتارش یادآور نیچه است.