اولین بار که محمد را در مسجد دیدم یکی از آن دفعاتی بود که قاتی کرده بودم. بعد از کمی صحبت کردن دستش را جلو آورد و گفت: «محمد هستم.» من هم که بسیار با او احساس نزدیکی کرده بودم، ناخواسته به فارسی گفتم: «به به!» میخواستم بگویم چه نام زیبایی دارید که او با تعجب و بلافاصله گفت: «از دیدنت خوشحالم به به!» حتماً تعجب کرده بود که این ایرانی چقدر نامش شبیه ما افریقاییها، مثلا «آدادا» یا «بوگومو» یا «آبابا»، است.