به تازگی کتاب "دلهرۀ هستی" با عنوان فرعی " درآمدی بر اندیشۀ سیاسی اضطراب"، به قلم دکتر محمدتقی قزلسفلی، عضو هیات علمی گروه علوم سیاسیِ دانشگاه مازندران، در پیشخوان کتابفروشیها قرار گرفته است. پدیدۀ نامآشنای "اضطراب" که موضوع محوریِ مورد بحث در اثر حاضر به شمار میرود از زوایای فلسفه، روانشناسی، ادبیات و اندیشۀ سیاسی به بررسی و نقد گذاشته شده است. نویسنده در دیباچۀ اثر با اشاره به کلامی از زیگموند فروید، روانکاو و روانشناس پر آوازۀ سده بیستم مینویسد: «بی تردید مقولۀ اضطراب گرهگاهی است که متنوعترین و مهمترین مسائل بشری در آن تلاقی مییابند، معمایی که تفکر دربارۀ آن و حل آن سیلی از روشنایی بر کل وجود ذهنی و بغرنجِ ما خواهد افکند.» با توجه به اهمیت این پدیده برای عرصههای مختلف علوم انسانی و صاحبنظران آن است که در آغاز کتاب و در ذیل مبانی نظری، مسئلۀ دلهره و تشویش از منظر فلاسفۀ وجودیِ قرن نوزده و نیمۀ نخست قرن بیستم به بحث گذاشته شده و خلاصهای از دیدگاههای متفکرانی چون سورن کی یرکگور، مارتین هایدگر، سارتر و پل تیلیش در این زمینه توضیح داده شده است.
متفکران مذکور که به درستی مقولۀ "دلهره" را از "ترس" متمایز کردهاند برآنند اضطراب به معنی وجود یک تعارض در فرد و به معنای فلسفی یک "امکان"لایتجزایِ دوران کنونی است و تا وقتی پابرجاست، امکانی هم برای راه حل آن وجود خواهد داشت. از منظر فلسفۀ وجودی نیز تعریف آدمی همچون "هستیِ هماره در زیستی توام با دلشوره، آگاهی و آزادی" موید همین افق دید است. فارغ از تحلیلهای گوناگون و تفاوتهای موجود در دستگاههای نظری این متفکران، اما نکتۀ مهم این است که همۀ این متفکران ضمن اینکه نخستین و مهمترین مبانی معرفتی و نظری این پدیده را تشریح میکردند، در عین حال هدف اصلی خود را یافتن معنایی از زندگی در بطن واقعیاتی هزارتویی میدانستند که انسانِ مدرن عموما با آنها بیگانه است.
نویسنده با این مقدمات نظری یک تقسیمبندی سه گانه تاریخی را در چارچوب دورهبندی پارادایمی به خوانندگان معرفی میکند تا امکان تفاوت دوران کنونی از تاریخ فکری گذشته ممکن باشد: گذار از"عصر ایمان"، به "عصر علم" و سرانجام واقعشدگی در موقعیت دلهره یا "عصر اضطراب". در این معنا و بافت سوم است که اندیشۀ اضطراب تمامی عرصههای فرهنگی از فلسفه، علوم اجتماعی و ادبیات را دربر میگیرد.