توسعه در معنای جدید آن، بعد از جنگ جهانی دوم مطرح شده است. با پیدایش سازمان ملل متحد و در دستور قرار گرفتن پیشگیری از وقوع جنگهای مختلف در آینده، نگرش جدیدی در سطح جهان آغاز شد. افزون بر این، با استقلال بیشتر کشورهای جهان سوم از یوغ استعمار و توجه جهان به وضع نابسامان و رقتبار مردم جهان سوم، سازمانهای مختلف یاریدهنده، به عنوان زیرمجموعههای تخصصی سازمان ملل متحد پدید آمد. اندکی بعد موسسات کمکی توسعه بینالمللی نیز در آمریکا و دیگر کشورهای صنعتی غرب به سرعت شکل گرفته و گسترش یافتند. موسسات و سازمانهای مذکور به دنبال ایالات متحده که رئیسجمهور وقت آن «ترومن» در سال 1949 اصل چهار را برای غلبه بر فقر و مشکلات معیشتی مردم در جهان سوم پیشنهاد کرد، کمک به کشورهای جهان سوم را برای رسیدن به توسعه آغاز کردند. از این رو دهه 1950 را باید آغاز دهه توسعه نوین و کمک به جهان سوم برای غلبه بر توسعهنیافتگی دانست. نویسندگان کتاب حاضر، علاوه بر توصیف مباحث مربوط به ارتباطات و توسعه، گفتمان توسعه و نوسازی، رهیافت ما در رویکردهای ارتباطی در توسعه جهان سوم و نقد آنها و رویکردهای رهاییبخشی توسعه، به طرح یک الگوی بومی برای توسعه در جهان سوم و نقش ارتباطات در پشتیبانی از آن مبادرت کردهاند.