در بدو ظهور درام در عصر کهن، ذهن بلندپرواز و افسانه پرور انسان همواره در پی عبور از مرزهای واقعیت و ورود به ابعادی از خیال و تخیل کوشیده است؛ تاجایی که خود درام در بستری از تخیلات مبهم جامهای نو از حقیقت ذهنی انسان را منعکس می کرد. در جهان بیانتهای ادبیات خیال، عنصری ناگسستنی در بیان خلاقیتهای نویسنده بود تا جایی که خواننده آثار با هر فرهنگ، دانش و تفکری در منظومه جهان تخیلات هنرمند به اشتراکات حسی برای خوانش حقیقت دست پیدا میکرد. حال در هنر هفتم جهان تخیل همگام با پیشرفت تکنولوژی بیشتر در ورطه تکنیک تقلیل یافته است. گرچه گذر زمان نبوغ خلاقانه و بدیع ژانریک را در زمینه آثار علمی-تخیلی گسترانده است و توأمان بودند «اسپیلبرگ»ها و «ورهوفن»هایی که زمینه تخیل را با بیان نبوغ آمیز خود به سرانجامی بزرگ برسانند و یا همچون «ادیسه فضایی» یا «بلید رانر» این ساختار را به مثابه جلوۂ ادیبانهاش با مفاهیم فلسفی پیوند بزنند؛ اما درنهایت عظمت به تصویرکشیدن این جاه طلبیهای ذهنی خواه ناخواه برنگاه هیجان طلب مخاطب وابستگی دارد.