داستانی از یک زندگی، با تمام روزهای خوب و بدی که از پی هم می گذرند و تجربیات تلخ و شیرینی که حاصل می شوند. قصه از خانه ای در لواسان آغاز می شود، خانه ای غرق در غم از دست دادن یلدا، زنی که سه فرزند داشت و حال دنیا را برای همیشه ترک گفته است. کامبیز فرزند او سخت دلگیر است و حس می کند دیگر هیچ چیز او را شاد نخواهد کرد، نه ادامه تحصیل در کشوری دیگر، نه قبولی در دانشگاه و نه هیچ چیز خوب دیگری در این جهان، او باید تصمیمی برای زندگی خود بگیرد اما شرایط سخت آشفته اش کرده و آینده ای نامعلوم را پیش روی او قرار داده است.