در آثار جنایی پریدن یا افتادن از بلندی هست که مربوط به تعقیب و گریزهاست و در تمام گونه ها وجود دارد. بیننده عادت دارد که ببیند قهرمان از دیواری بالا برود و از آن بپرد و این خیلی راحت است، یا در زندان یا عظیم ها و ماجرایی ها که وقتی میله ی پنجره ی سلول در ارتفاع یا بالای قلعه را می برد، به فرض یک ملافه ای هست که اگر هم نتواند بپرد با آن پایین می آید، یا بندی، سیمی، برای ارتباط تا زمین به نوعی مشکل اش حل می شود و انگار با این حرکت و آرام پایین آمدن، خط افقی قاب پایین تر برده می شود.
ایده ی پایین بردن خط افی پایین قاب از آثار کودکانه ریشه می گیرد. قهرمانان کودک همیشه و در هر سطحی که قرار دارند، یک فضایی در زیر پای خود دارند و به همین دلیل است که اغلب به زیرزمین یا بالاخانه ها، درخت ها و قایق ها می روند یا بر پشت قهرمانانی که پرواز می کنند سوارند؛ مانند داستان بی پایان (پترسن-1984)، یا پرواز می کنند، یا مثل تارزان و مرد عنکبوتی اگر بخواهند وسیله ای برای حرکت شبه پرواز خود دارند، و نمای نمونه ای که قهرمان در جایی زندانی است و در زیر پنجره ی ساختمان زندان یا قلعه فردی است که می خواهد نجات اش بدهد یا دوست اش دارد یا هر روز گل می آورد و ساز می زند و یا موردهایی که کسی نیست و او امیدوار است که بیاید و آزادش کند.
در مقابل، بالا بردن خط افقی بالای قاب هم مهم است، یعنی قهرمانان به آسمان نگاه می کنند یا پرواز می کنند یا نوری می آید و آن را تعقیب می کنند یا درختی به قدری رشد می کند که از آن به بالای ابرها می رسند؛ جک و ساقه لوبیا (جانسن-1983). سنت معمول حرکت از دو خط عمودی قاب که در روایت سینمایی با چرخش هایی چون پن، تیلت یا حرکت هایی چون کرین و…