من که از پژمردن یک شاخه گل از نگاه ساکت یک کودک بیمار از فغان یک قناری در قفس از غم یک مرد ، در زنجیر حتی قاتلی بردار! اشک در چشمان و بغضم در گلوست و ندرین ایام ، زهرم در پیاله ، زهر مارم در سبوست مرگ او را در کجا باور کنم ؟