شاید بتوان ایدهی اصلی آثاری را که من در سی/ چهل سال گذشته نوشتهام، "ضرورت تدوین تاریخ ادبیات داستانی ایران" دانست تاریخی که به گذشتهی نه چندان دور میپردازد و سیر تحول ادبیات پدیدآمده را در گذر زمان بررسی میکند و به نوعی، مکالمهای است با گذشته. نگارش چنین تاریخی میتواند بیارتباط با سیر مدرنیتهی جامعهی ما نباشد، زیرا رمان فارسی هرچند از ترجمه آثار ادبی کشورهای دیگر متأثر شده، لزوما نتیجهی آن نیست بلکه با تجربهی تاریخی مدرنیته در جامعهی ایران ملازم است.