گوشی را گذاشت و پس از آن حس کرد که چیزی در درونش سر برداشته است. نمیدانست که این جس را چه بنامد. نوعی گرایش به گذشته بود، به آنچه که از دست رفته و باز امکان داشت به دست آید. رویایی که ناگهان در پی یک حادثه رنگ فنا به خود گرفته بود، آیا ممکن بود که به حقیقت بپیوندد؟ او دختری بود که فقط چند ماه حلقه عشق او را در دستکرده بود و بعد از آن به سرعت رهایش کرده بود، و اینک با آهنگی متفاوت از گذشته به سراغش آمده بود و به او هشدار میداد که آدمها تا چه حد قابل تحول هستند...