«افشای واتیکان (پول، جنایت و مافیا)» اثری از پل ویلیامز، مقالهای افشاگرانه درباره جهان کاتولیک است. پل ویلیامز، دارای دکترای فلسفه و ارشد الهیات از دانشگاه درو است. او استاد فلسفه الهیات در دانشگاه هایاسکراتون و ویلکز بودهاست. بخش کوتاهی از کتاب: پاپ «جان بیست وسوم» در اثر غدهی بدخیم سرطانی در سال ۱۹۶۳ درگذشت، ولی پیش از مردن، برای جلوگیری از افتادن قدرت بهدست مرتجعین، از روی احتیاط، کالج کاردینالها را پر از ترقیخواهان که خواستار «کالجیاتی» (شرکت اسقفها در قدرت پاپی) بودند، نموده و سراسقف میلان «جیووانی مونتینی» را برای جانشینی خویش آماده کرد. ظاهرآ چنین تصور میشد که «مونتینی» هرکسی میتواند باشد جز یک رادیکال، زیرا او شخصی با ملاحظه، ملایم و موقر و در ادای وظایف خویش فوقالعاده ساعی بود. «مونتینی» با فرض اینکه پاپ «پل ششم» خواهد شد، بهسراسر جهان سفر کرد. اغلب روزها وی نه بار سخنرانی میکرد و در سال بیش از یک میلیون نفر بهدیدارش میرفتند. همه میتوانستند با او ملاقات کنند از جمله خبرنگاران؛ او حتی بهیکی از آنها در مورد تمایلات جنسی خود گفت که همجنسباز نیست. زمانیکه فوت «جان بیست وسوم» اعلام گردید، تصور پاپ شدن «مونتینی» نه تنها کاردینالهای محافظهکار، بلکه وزارت کشور ایالات متحده را نیز بههراس انداخت. در دوران ریاست جمهوری «آیزنهاور»، «آلن دالس» رئیس سازمان سیا (برادر «جان فاستر دالس» وزیر کشور آمریکا) در مورد «مونتینی» پروندهی قطوری درست کرده بود. رنگ سیاه قرمز روی جلد پرونده علامت آن بود که صاحب پرونده طرفدار مارکسیسم و تهدیدی برای قدرت میباشد. در این پرونده، گزارش حاکی از آن بود که «مونتینی» موقعی که معاون وزیر واتیکان بود، پیغامی محرمانه بهاستالین فرستاده است. متن پیغام مخابره شده هرگز فاش نشد و کسی نمیدانست آیا مونتینی بنابه دستور «پیوس دوازدهم» دست بهاین کار زده یا خیر. اما همین تماس او با دیکتاتور شوروی موجب نگرانی خاص مقامات ایالات متحده شده بود. پس از مرگ استالین، این نگرانی با ارسال نامهای دیگر به «مائوتسه تونگ» رهبر چین کمونیست شدیدتر گردید، البته نامهی مزبور بدون گشوده شدن رجعت داده شده بود. موارد دیگری در پرونده راجع به «مونتینی» بود که حکایت از حمایت وی از نیروهای کمونیستی در اسپانیا در سال ۱۹۳۸ و شایعاتی مبنی بر در جریان گذاردن مقامات کرملین از نقشه حملهی «هیتلر» به شوروی در ۱۹۴۱، میکردند.