تاب حاضر، روایت تغییرات نظری و نهادی پزشکی در ایران است از پایان قرن دوازده قمری تا میانهٔ قرن چهارده. روایت بافتار سیاسی و اجتماعیای که این دگرگونی در آن ممکن گشت و مهمترین عواملی که موجبات آن را فراهم آوردند. اینکه چگونه نگاه پزشکان به این علم و به مقام خودشان تغییر کرد و چه شد که حوزههایی که پزشکی خود را ملزم به مداخله در آنها میدانست منقلب شدند. اما آنچه بیش از خود این دگرگونی برای مطالعات گذار جوامع از سنّت به تجدد اهمیت دارد، تعاملاتی هستند که این گذار را میسّر نمودند و بستر نهادی این تعاملات. تأسیس نهادهای مسئول بهداشت و سلامت عمومی، علاوه بر ایجاد امکان گفتوگو و مشورت میان اطباء سنتی و پزشکان جدید و تبادل تجارب و آراء و عقاید، بحث اقتدار را از فرد به نهاد منتقل کردند و ارج و قرب را از موضوعی شخصی به امری جمعی مبدّل ساختند؛ میان اعضاء همبستگی بهوجود آوردند و مسئولیت را همگانی کردند.