عکسی از آن روی میز است. می نشینی. دفتر خاطراتت را بیرون می آوری، جلدش کهنه و برچسب های روی آن کنده شده است. همه ی خاطرات نوشته شده ات را روبه رویم می بینم. شروع به نوشتن می کنی. به نیم رخ زیبایت خیره می شوم. به چتری درخشانت که نقره ای شده است. دستم را نزدیک می برم. حس می کنم دارم گونه هایت را لمس می کنم. از نوشتن دست می کشی. چشمانت را می بندی. به لمس کردن گونه ات ادامه می دهم. حضورم را در تو جاری می کنم. مکث می کنی. خودکار را لای دفتر می گذاری. چشمانت را روی هم فشار می دهی و دوباره باز می کنی. موهایت را نوازش می کنم. چشمت را در اتاق می چرخانی. آرام می گویی: تو اینجایی؟