در جامعۀ ما، عضو هیئتعلمی شدن اولین مسیر شغلیای است که انتظار میرود فارغالتحصیلان مقطع دکترا در پیش گیرند و شاید حتی مجبور شوند همانطور که به ذهن کنجکاو جامعه پاسخ میدهند که چرا ازدواج نکردهاند و چرا بچهدار نشدهاند و چرا بچۀ دوم را نیاوردهاند و … پاسخ این سؤال را هم بدهند که چرا هنوز عضو هیئتعلمی نشدهاند. بااینحال، تجربۀ واقعی بر عهده گرفتن یک نقش با نگاهی که از دور به آن وجود دارد متفاوت است. اعضای هیئتعلمی دانشگاهها و پژوهشگاهها در همۀ دنیا ناگزیرند به دستورالعملهای قانونی برای پذیرفته شدن و ماندگار شدن در این جایگاه تن دهند؛ دستورالعملهایی که گاه آنها را از لذت کار علمی محروم میکند. این کتاب مروری است بر تجربۀ برخی از اعضای هیئتعلمی دانشگاهها در ایران در دو برهۀ زمانی دهۀ ۷۰ و ۹۰؛ مروری بر تجربهشان از فرایند جذب و کنشورزی در شبکۀ روابط قدرت در دانشگاهها، رؤیاهایشان و شیوههای خلاقانهای که برای برونرفت از وضعیتهای نامطلوب به کار بستهاند.