او آمد، پالتو را پوشید، یقه را بالا زد، زیر باران ایستاد، سیگاری روشن کرد، پک زد، (در زیرسیگاری خاکستر پرور را باقی گذاشت) منتظر ماند، منتظر ماند، مرد.