یقینا هیچ باغبانی در همان اوایل فصل شکفتن، درباره برداشت ثمر و بار و بر باغ آلبالوی خود قضاوت نمیکند. میان تردید و دلواپسی دمی به سپیدی مخملین شکوفه ها مینگرد و احتمالا از آب و آفتاب زمستان گذشته خواهدگفت، و بعد با تبسمی میگوید: «بگذار تا فصل برداشت فرا رسد!» حالا تا فصل ثمر، هم آب و آفتاب نقش خود را دارند، و هم بادهای موسم و توفانهای شکوفه شکن و آفتهای گوناگون. و اگر راقم این سطور، بازتاب تمثیلی نگاه خود را در باب شعر دهه اخیر، این گونه عنوان میکند، از اینروست که در این دوره مهآلود و موقعیت پر سیلاب و تعلیقهای عاطفی، نمیتوان بدون لمس عینی و تجربه عملی حقیقت، سرمه را از خاکستر سنگ چخماق تمیز داد...
- از این کتاب تنها یک جلد موجود است.
از آنجایی که این کتاب قدیمی و از کتابخانههای شخصی درآمده ممکن است ورقخورده، کهنه یا گاهی با ظاهری مستعمل باشد که برای مخاطبین این دست از کتابها امری آشناست.