وقتی چیزی برای از دست دادن برایت نمانده، به چه کسی تبدیل میشوی؟ پو بلایت ناخدای هفدهسالهی آخرین کشتی لایروبیِ باقیمانده در پایگاه است. او در پی چیزی است که بیش از طلای برداشتشده از کف رود برایش ارزش دارد: انتقام. پو سوگند خورده که راهزنان رود را از بین ببرد، راهزنانی که دو سال پیش همهچیزش را از او گرفتند. اما هنگام گذر از مسیرهای پرخطر رود، متوجه میشود که شاید فردی نفوذی در جمع خدمهاش باشد. او باید در مسیر این سفر با شخصیت جدید خودش، و کسی که میخواهد باشد، رودررو شود و تاثیر عشق و محبت را بر وجود خود بپذیرد؛ مخصوصا در زمانی که گمان میکند همهچیزش را از دست داده.