میلیارد ها انسان به عرصهی هستی پانهاده و بر پهنهی این کره خاکی می زیند و زیستهاند. اما جالب است که در هر برهه از تاریخ آدمیان، تنها معدودی در زیست ایشان دقیق و نقاط روشن فطرت انسانی را به او یادآور شدهاند. الگوهای عمدتا ثابت برای رسیدن به مقاصدی معین، تعاریف مشخص از بدی و نیکی و نسخه های همشکل چگونه گذارندن سال های عمر، بر توانایی انسان در تحلیل بهترین مسیر به کمال هستی او پرده میافکنند و موجب میشوند هر دگردگونی در آن ها تبدیل به یک جریان فکری شود. اسپینوزا از آن دسته متفکرانی است که گویا با نشستن درون منشوری آینهای، بازتاب بیانتهای زوایای مختلف مهم ترین مفاهیم انسانی را که منجر به ارائهی درک روشنتری از آن ها میشود، میبیند و این رسالت را بر دوش خود حس میکند که آن الگو ها و نسخه های همه گیر خردی را که بعضا پیشینهی تکرارشان به بلندای تاریخ آدمی است، با آنچه میبیند و عموم فرصت دیدنش را نداشتهاند تغذیه کند.