حنای خون است
دست در دست که می چرخد
طرح جغد سپید شانه ی چپت نقش می بندد
گل می کشند بر انگشت های بریده ام
نیلوفرهای مرده بالا میخزند
ریسه می بندند
گلویم را می گیرند
ما خوشبخت شده ایم