روبی از سگها خیلی میترسید و وقتی سگی را میدید پشت سر مامانش قایم میشد. اندی از آب میترسید و دن هم از زخمی شدن و جاش هم از رفتن روی صحنه جلوی تماشاچیها میترسد. ولی با کمک هم، تصمیم گرفتند به ترسهایشان غلبه کنند.