آدم باید شادی کودکانه و سرمستی آن را برای همیشه در وجود خود حفظ کند،و نگذارد که سنین بلوغ آن را از بین ببرد.من وقتی دیدم کیز،در قفس روی زمین نشسته و دارد کنهها را از تن باتکا که،شب پیش در طبیعت به گردش رفته بود،میزداید،مسرت کودکانه ای در خود احساس کردم.سگ با پنجههای رو به آسمان به پشت خوابیده بود . با کمال میل میگذاشت تا کیز هر کاری میخواهد با او بکند.کیز سرش را بلند کرد.به من سلام داد.بعد دوباره به کار خود مشغول شد.
- از این کتاب تنها یک جلد موجود است.
از آنجایی که این کتاب قدیمی و از کتابخانههای شخصی درآمده ممکن است ورقخورده، کهنه یا گاهی با ظاهری مستعمل باشد که برای مخاطبین این دست از کتابها امری آشناست.