پدر چه شده؟
آریو برزن افسار اسب را کشید…
هرگز شما را این اندازه اندوهگین ندیده بودم!
خبرهای بدی از باختر می رسد!
اگر مرا به خود نزدیک می دانی، به من بگو خبرهای بد چیست؟
خبرهای ناگوارتری هم از جبهۀ جنگ می آید. میترادات کشته شده.
چگونه! بازهم خبر بدی هست؟
اسکندر از رود سیدنوس گذشته و به شهر ایسوس رسیده.
پس آن همه دژ تسخیرناپذیر و سربازان دشمن شکن چه شد؟
این سردار مقدونی همچنان پیشروی می کند.
اما شاهنشاه او را هم شکست خواهد داد.
کاش این همه چندگانگی در میان ما نبود.
ساعتی بعد هردو به سوی دژ شتافتند.
نگران نباش پدر! اینجا سرزمین دلیران است. برای اسکندر لقمه ای گلوگیر خواهد بود.