قهرمان این کتاب، هانا، توضیح میدهد که چرا شباهتهایش با سایر کودکان بیشتر از تفاوتهایش با آنهاست و به شرح قدرتهای جادویی سندروم داون و آثار آن بر زندگیاش میپردازد. وقتی که پزشکان تشخیص دادند فرزند نویسنده کتاب اوتیسم و سندروم داون دارد، او که خود عضو کادر درمانی دانشگاه بود، به این فکر افتاد که با مثال ابرقهرمان و نیرو های خارق العادهاش نوع زندگی متفاوت فرزندش را برای او توضیح دهد تا بداند او هم کودکی مثل سایر کودکان است که دوست داشتن را درک میکند عشق میورزد و به عشق دیگران نیاز دارد.