رمان کوازار، سه گانهای از دنیای فرشتگان و شیاطین است، داستان ساتی، دختری که برای همکاری در پروژه ردیابی نوسانات انرژی وارد عمارتی مرموز میشود و پرده از راز مخوفی بر روی زمین بر میدارد. در جلد اول خواندیم نبرد بین فرشتگان سقوط کرده و اهریمن به سر انجام رسید است. کوازار به دست ساتی، این دختر زمینی، باز شده و اهریمن به جهنم فرستاده شده، اما دو رگههای شیاطین همچنان روی زمین باقی مانده اند. قسمتی از متن کتاب: نگاهم تو فضای سرخ و دود گرفته کافه چرخید. در باز شد و اکیپ نوجوون جدیدی وارد شدن. رو به سام گفتم: «می ترسم همه طعمه باشن!» نگاهم کرد و خواست جوابم رو بده که دختری از اون اکیپ با ذوق گفت: «وای همون فرشته! همون که من فیلمش رو گرفته بودم!» چشم های سام سریع رفت روی اون دختر و لب زد: «لو رفتیم!» به ثانیه نکشید که دور تا دورمون پر شد از بالهای سیاه! صدای فریاد دختر و پسرهای وحشت زده بلند شد و سراسیمه به سمت در رفتن. به سام نگاه کردم، زمزمه کرد: «بال هات سپرته... ازش استفاده کن!» کلمه آخر رو که گفت دستش رو کوبید رو میز، از دستش رعد آبی و کریستالی کل میز رو گرفت و سالن غرق نور و فریاد شد...