آمریکا پس از جنگ جهانی دوم و اعلان جنگ اتمی به تمام بشریت و تاریخش، حتی لحظهای دست از تخریب جهان دست برنداشته است؛ آمریکا، جنگ کره، ویتنام، خلیج، عراق و افغانستان و ... را به تنهایی بهراه انداخته و در کنارش با افتخار در صدر بزرگترین تولیدکنندهی گازهای گلخانهای جهان نشسته است! بیدلیل نیست که عجیبترین ماجراهای جنایی تاریخ در این کشور ممکن شده؛ آمریکا، کشوریست که شیاطین در شکلهای مختلف در جغرافیای آن بازتولید و تکثیر میشوند! هجوم تلویزیون و گسترش سینمای تمام رنگی، ابزاری بود که هالیوود با آن تصاویر خوش و خرمش را از دهههای پنجاه و شصت القا کرد، درحالیکه شیاطین در خیابانها درحال کشتار بودند؛ فقط کافیست به پروندههای سه چارلز – چارلز منسون، چارلز استارکودر و چارلز اشمیت – مراجعه کنیم و دریابیم که چهگونه این کشور همزمان که در کره، ویتنام و ... درحال کشتار بود، شهروندانی هم تربیت کرد که درون خودش پیشهشان کشتن بود! کتاب «مشاهیر مرگ: آدمکش شاعر» روایت «هارولد شکتر» دربارهی یکی از سه چارلز قاتل است؛ چارلز اشمیت، مشهور به اسمیتی یا همان «فلوتزن توسان». اسمیتی، یکی از همان مردان جذاب برساختهی جامعهی آمریکایی بود که در خیابانها و میخانهها راه میرفت و موعظهگرانه دختر و پسرهای نوجوان را دور خودش جمع کرده و درنهایت آدم میکشت! کتاب، با واکاوی زندگی اسمیتی، هم وقایعنگاری دقیق و جذابیست از زندگی یک آدمکش، هم روایتگر شرایط جامعهایست که کودکان بیگناه را تحویل گرفته و آدمکش تحویل میدهد. آدمکش شاعر، ناداستان تکاندهندهی شکتر دربارهی اسمیتیست، قاتلی زنجیرهای که برای دختران نوجوان شعرهای عاشقانه مینوشت!