ریشتر را باید پژوهشگر و روانکاوی دانست که در کنار اریش فروم، الکساندر میچرلیش و مارگارت میچرلیش تأثیری بزرگ بر روانکاوی آلمان پس از جنگ جهانی دوم داشته است. او کار بنیادی خود را بهعنوان روانکاو، بخشی از روشنگری اجتماعی میداند و معتقد است هر دو بخش از فعالیتهایش، یعنی روانکاوی و جنبش صلح، یک هدف را دنبال میکنند؛ این هدف یافتن ریشههای خشونت و خشکاندن آن است، به جای واکنش نشان دادن به آن، از طریق تنش نظامی و میان انسانی. ریشتر سیاستمداران امروز را به ناتوانی در ترک عادتِ بسندهدانستن چارهجوییهای کوتاهمدت، از امروز به فردا، متهم میکند و آنها را شدیداً به نقد میکشد.