سوالات شما در باب عشق و در قاب تحلیل در این کتاب پاسخ داده میشوند؛ عشق و نفرت دو روی یک سکه! آیا عشقی که بیمار یا روانکاو تجربه میکند «واقعی» است؟ روانکاو چگونه باید به بیماری که به عشق اقرار میکند پاسخ دهد؟ چه میزان از این عشق «واقعا» معطوف به شخص روانکاو است و چه میزان با دیگر چهرههای گذشتهی بیمار جایگزین شده است؟ چگونه یک فرد میتواند به بیماری که با عشق انتقالی درگیر است کمک کند؟ مفهومسازی عشق بهعنوان «مقاومت» در کار تحلیلی به چه معناست؟ «عشق» روانکاو به بیمار تا چه اندازه میتواند نقش ایفا کند؟