در این کتابچه، دو نمایشنامهی نروژی فراهم آمده است که یکی از آنها "صورتهای مرگ" نام دارد. در این نمایش که با کارگردانی "بریه مرلی" به روی صحنه رفته، با گفتوگوی زن و مرد پیری آغاز میشود. زن پیر پس از ناپدید شدن دخترش در شبی تاریک مدام بیقراری میکند و در این حال همسرش از او میخواهد که از خانه برود چون طاقت دیدن چهرهی زن را ندارد. در پایان نمایش، جنازهی دختر، شناور روی آب دریا پیدا میشود. در این حال دختر میگوید: "نمیخواستم همچنین کاری بکنم. میخوام زندگی کنم. میخوام زنده باشم. من پشیمونم. دلم میخواد برگردم.دلم میخواد دوباره تنها باشم".