توسعه در هر حال، توسعۀ علمی_تکنیکی و اقتصادی_اجتماعی است و مهمترین تحولی که با آن ایجاد میشود در تولید و مصرف و نحوۀ معاش مردم و در روابط و مناسبات اجتماعی است. مهم این است که این تحول با برنامهریزی صورت گیرد. یعنی کشور باید بداند که در چه راهی قرار دارد و به کجا میرود. این آگاهی، به مدد خردی صورت میگیرد که آن را میتوان خردِ تاریخی خواند. زیرا که به زمان و امکانهای آن نظر دارد. وقتی از خرد تاریخی سخن به میان میآید طبیعی است که نظرها متوجه خرد کانتی_هگلی و بهطورکلی خرد تجدد میشود. این توجه بیوجه نیست، اما خرد راهنمای توسعه در جهان توسعهنیافته نمیتواند عین خرد کانتی باشد و اگر از آن جهت که خرد توسعه است تعلقی به تجدد دارد، تحققش باید در صحنۀ سنن پویای فرهنگی صورت گیرد و چه بسا که فرهنگ و زبان نیز در سیر توسعه و حتی در نظم آن اثرگذار باشد. پس نباید توقع داشت که توسعه دقیقاً بر وفق موازین سنن و آداب رسمی صورت گیرد و اگر چنین توقعی باشد راه دشوار توسعه دشوارتر میشود. راه توسعه از آن جهت دشوار است که درک و شناخت درست زمان و عزم و همت و توانایی ادای کارهای بزرگ آن هم با دستهای بالنسبه پاک، در جهان توسعهنیافته کمیاب است. در چنین شرایطی بیندیشیم که چه باید بکنیم. اگر درد را احساس کردیم درمان هم میسر میشود.