اگر کوتاهزمانی در تهران چشم چرخانده و این کلانشهر رو به ویرانی را درست ببینیم و بشنویم، نمیتوانیم بیمناک و سرخورده، با بدبینی تام و تمام به گذشته، حال و آیندهی این اجتماع تباهی فکر نکینم! شهری که پژوهشهای بسیاری، به خاصه پیشاز 1357، بهدرستی پیشبینی کردهبودند که این شهر در مسیر درستی نیست. اگر اهمیت و ضرورت رسیدگی به مسائل و بحرانهای گونهگونی مانند انرژی، مسکن، حملونقل عمومی، آموزش، بهداشت و درمان، اشتغال، مهاجرت و ... ماحصل پژوهشهای پیشین بود و هیچکس، هیچگاه گوشش بدهکارشان نبود، امروز دیگر کالاییسازی شهر و به تاراج گذاشتن گوشهگوشهاش، از زیر و روی زمین تا دل آسمان، از سوی حکمرانان، تهران را به شهری بدل کرده که بهوضوح میتوان اضمحلال همهی ارزشها و اخلاقیات انسانی را در گوشهوکنارش دید، شنید و لمس کرد. از پس چنین وضعیتیست که کتابی مثل «بازخوانی شهر: حکمرانی شهری» اهمیتش را به رخ میکشد. کتابی که با یازده مقاله از یازده نویسنده و پژوهشگری که زیستن در تهران را فهم کردهاند، سعی در واکاوی این شهر و مسائل بیپایانش دارند. مقالههای این کتاب بهخوبی نشان میدهند که چهگونه پایتخت ایران، با مدیریتی عجیب، فضاهای زیست انسانی را مخدوش یا بهکلی نابود کرده و با همهی قوا، بر سر سلب مالکیت شهر از همهی شهروندانش ایستاده است. بازخوانی شهر، نیروهای مقاومت شهروندان را در هیاهوی مدیریتناپذیری شهر نادیده نگرفته و در خلال یازده مقالهاش نشان داده که همچنان میتوان و باید، به شهری امید داشت که تلاشهای حداکثری در جهت شهروندزدایی ازآن، بیوقفه ادامه دارد!