هنرمند در پرتو این نور ذاتی است که میکوشد خلق کند و در فراسوی تخیلات وخلاقیت خود زمینهای را برای کمال خود و جامعه اش رقم زند. درسطح کلان، هنرمند میخواهد با نیت خیر جامعه را به یک جامعهی مطلوب و آرمانی سوق دهد. جامعهای چند پاره و مستغرق در مفاهیمی ناشناس و نابرابر. دشواری کار هنرمند در وحله اول شناخت مواردی است شامل: 1 - مسائل و معضلات فراوان و قابل نقد و بررسی در جامعه که بواسطه تنوع و کثرت منافع و شیوهی بیان افراد مختلف راه را در دستیابی به ارتقاء و پیشرفت جامعه بسته و صعب العبور کرده است. ۲ - ابزار، وسایل و روشهای شناختی هنرمندان؛ بر خلاف رشته های علمی و مهندسی بسیار محدود است و متاسفانه در فرایند تولیدات هنری به مقوله پژوهشی و کشف راز و رمزهای علوم انسانی و درک بهتر مفهوم هنر احتمام نشده است. آنچه دستیابی به آثار هنری مؤثر را دشوارتر کرده است. تضعیف سیستم آکادمیک و دانشگاهی است که امید است چارهای برایش اندیشیده شود و بیتکلف میگویم پس از گذراندن قریب 30 سال فعالیت در عرصه هنرهای نمایشی، ریشه بسیاری مشکلات را در عدم درک متقابل و عدم گفتگوی فنی و دقیق در میان هنرمندان میدانم. عنصری که بهانه را برای سوءنیتها و سرکوب هنر به دست بسیاری مدیران نالابق داده است. از آنجا که اعتقاد دارم خانواده تئاتر، ابتدا باید روابط و درک متقابل را در خویش تقویت کند، در این کتاب کوشش میکنم به شناخت مسائل و مشکلات ارتباطی بین عوامل نمایش بپردازم. امید که فرهنگ گفتگو که مهترین عامل دستیابی به جامعه مردم سالار و عدالت محور است از گروههای کوچک تئاتر شکل گرفته و فرهنگ ارتباطات عقلانی در جامعه نیز نهادینه گردد.