زندگی میکنیم که منابع آن محدود و خواسته های آدمیانش نامحدود است. اگر منابع نامحدود بود هرگز کسی از گرسنگی نمیمرد یا بی خانمان و ژنده پوش نمیشد. همگان به اندازه کافی چیزی برای خوردن و سقفی برای پناه بردن به آن و رختی برای پوشیدن داشتند. بعضی از ما ممکن است چنین وضعی داشته باشیم، اما برای عده زیادی از مردم جهان، اینها رویاهایی دور و دست نیافتنی است. عده کثیری از مردم گرسنه اند، بی خانمانند یا خانه کوچکی دارند و ژنده پوشند. همچنین ما در دنیایی از خواسته های نامحدود زندگی میکنیم. حتی ثروتمندترین و برخوردارترین آدمهایی که در میان ما زندگی میکنند، ثروتشان هر قدر هم که باشد، از آنچه آرزویش را دارند کمتر است. برای مثال مدیران ارشد شرکت گوگل ثروت هایی باورنکردنی دارند، ولی باز هم بیش از آن میخواهند. در بیشتر کشورهای در حال توسعه جهان، فقر همه گیر و شایع است. در این کشورها متاسفانه فقر قاعده است و نه استثناء. خلاصه اینکه کمبود منابع در سراسر جهان امری عادی است. کمبود منابع در کشورهای در حال توسعه بیداد میکند و در کشورهای ثروتمند هم، اگر چه به میزانی کمتر، وجود دارد. در کشورهای فقیرتر کمبود منابع و فقر گسترده توام با خشونت و بیرحمی است. قدرتمندان، ضعیفان را چپاول میکنند و گروه های جنایتکار ستم میکنند و دیکتاتوری های شرور، اندوخته های ناچیزی را که اتباع بی پناهشان با رنج و زحمت بی پایان به دست آوردهاند با بیرحمی از آنان می ربایند تا این غارتگران در رفاه و تنعم بیاسایند و در بانکهای کشور سوئیس پول تلنبار کنند.