بخش اعظم تلاشهای من در این کتاب صرفِ اثبات این نکته شده است که آنچه معمولاً با نام سنت قارهای از آن یاد میکنیم، عمدتاً مشتمل بر واریاسیونهایی میشود که تِم آنها، دانسته یا نادانسته، از نقد قوهی حکم کانت اقتباس شده است. از حیث نظری، چنین فرضیهای موجب میشود تا در ترسیم سیمای هر یک از نویسندگان مورد بحث، او را در حال تعقیب نسخهای از مدرنیسم زیباشناختی تجسم کنیم، در حال تدبیر نقدی زیباشناختی بر عقل و مدرنیتهی روشنگرانه؛ و از حیث تفسیری، هر یک از فصول تحقیق به دنبال نمایشدادن این نکته است که بهترین شیوهی درک بصیرتهای متن مورد مطالعه با در نظر گرفتن آنها به مثابه کوششهایی ممکن میشود که نظر به شرح و بسطدادن (-ِ حداقل) یکی از مفاهیم اساسیِ طرحشده در زیباشناسی کانت دارند. مفاهیم اصلی زیباشناسی کانت – داوری تأملیِ زیباشناختی، نبوغ، حسّ مشترک، امر والا – خود در کار نقّادی و بازرسیِ مفاهیم و واژگان معرفتشناسانه و اخلاقیِ پذیرفتهشدهی ما هستند: داوری زیباشناختیْ پارادایم معرفت به مثابه اندراج امور جزئی در ذیل امور کلی را به پرسش میگیرد؛ کنش نبوغآمیزْ کنش آزادانه را بسان امری خلّاقانه و تقنینی، و نه امری قاعدهبردار، نقش میزند؛ ایدهی حسّ مشترک شالودههای انگارهای از یک اجتماع معرفتمحور را پی میریزد که با گسستن از دعاوی نفسگراییِ روششناسانه، مجال ثبت و ضبط دوبارهی مفهوم حسانیت را فراهم خواهد آورد؛ و سرآخر، ایدهی امر والا به تصوری از غیریت یا دیگربودگی راه میبرد که پایههای تخت سلطنت سوژهی اخلاقیِ خود-تعینگر و خودآیین را به لرزه خواهد انداخت. قضیه فقط این نیست که زبان زیباشناسی کانتی با واژگان و مفاهیم انتقادیای که در بحث از معرفت و کردار صالح به کار گرفته شده بودند، تفاوت میکند؛ بلکه چنین زبانی، برخلاف آنچه کانت میخواهد، در عملْ مفاهیم و واژگان مزبور را زیر سؤال میبرد. و با بهرهگیری از گفتار زیباشناختیِ کانتی است که نویسندگانی چون هایدگر (نبوغ)، دریدا (امر والا)، و آدورنو (داوری و حس مشترک) کمر به پیگیریِ نظاممندِ مأموریتی میبندند که همانا قالبشکنیِ درک ما از حقیقت و اخلاق و قالبریزی مجدد آن باشد.