آدمهایی مثل ما خاری تو چشم دنیان. دنیا بارها و بارها و این خار رو از چشمش درمیآره و میندازه دور. دور انداخته شدن خصلت ماست. اگه این دنیا مارو نمیخواد، ما هم بهجاش یه دنیای دیگه رو میخوایم... انجمن مخفی ما باید بترسونه. نه از روی شرارت، چون شرارت برای به وجود اومدنِ خیر لازمه. در واقع شر قابلۀ خیره. ما باید حماقت رو بترسونیم! حماقت ریشۀ همۀ فسادهاست. هر مصیبت و جنایتی به حساب حماقتِ قَدَرقُدرت گذاشته میشه. حماقت مادر همۀ نداشتههاست، نه نداشتنِ عقل، چون احمقها هم ممکنه معقول باشن. حماقت نداشتنِ تخیله. چرا سنگینی زندگیِ روزمره آدمها رو لِه میکنه، چرا زیرِ دستمال گردگیری خاکستریش خفهشون میکنه؟ چون تخیل ندارن! من دربارۀ فرار از زندگی روزمره موعظه نمیکنم، نه فرار به جلو نه فرار به عقب، بلکه از این بالا با صدای بلند بهشون میگم: بیدار شین! حصار عادتهاتون رو بشکونین! چشمهاتون رو باز کنین و رؤیا ببینین!
(از متن کتاب)
ارنست کرویدر یکی از نامتعارفترین نویسندگان قرن بیستم آلمان بود. هنگامی که انجمن زیر شیروانی در ۱۹۴۶ منتشر شد، به موفقیتی عظیم دست یافت و اولین اثرِ آلمان پس از جنگ بود که به انگلیسی ترجمه شد. از دید آلفرد آندرش رمانِ کرویدر «نخستین امید بزرگِ ادبیاتِ پس از جنگ آلمان» بود و هانس ورنر ریشتِر در آن ایدۀ «واقعگرایی اسرارآمیز» خود را یافت که از نظرش فرمِ مناسبِ ادبیاتِ دورۀ فترت و بهمثابۀ سنگری بود در برابر تهدید تحرکاتِ طفرهجویانه و واقعیتگریزِ جامعۀ بعد از جنگ آلمان.