واژهی مدینه که قرآنی است و شاید معرّب باشد، به معنای شهر و نیز یکی از نامهای «مدینۀ الرسول» است؛ جمع آن را مدن و مدائن گفتهاند که نخستین، کاربردی افزونتر دارد. مدنی و مدینی هر دو وصف نسبتاند که برخی نخستین را منسوب به «مدینۀ الرسول» و دیگری را منسوب به شهرهای دیگر دانستهاند و بعضی نیز اوّلی را برای انسان و دومی را برای حیوانات پنداشتند؛ اما گویا این دو تمایز فراگیر نبوده و محدود به قیودی بهویژه زمان و مکاناند و گویا به عرف عام مرتبطاند. وصف مدنی برای سورهها و آیات قرآن نیز بهکار میرود که گویا کاربردش متعلق به قرن دوم هجری است. مدینه و مشتقاتش بهویژه جمعش، مدن و نسبتش، مدنی، در کتابهای فلسفی بهکار رفته است؛ بهویژه در گزارشهای تازی متنهای فلسفی یونانی در عصر ترجمه بهعنوان برابرنهاد مشتقات πολις میتوان از آنها سراغ گرفت که آشکارا، بهطور لغوی نیز هممعنا هستند؛ زیرا هم مدینۀ و هم πολις به معنای شهرند. بهنظر میرسد که ترجمهی عربی خطابهی ارسطو که کهن و مترجمش مجهول است، پیشگام در بهکارگیری مدینه و مشتقاتش برای πολις و مشتقاتش است؛ بهویژه در این گزارش قدیم، صفت نسبی مدینی بهکار رفته که منحصربهفرد است. کندی نیز از مدینه و مشتقاتش برای آن واژههای یونانی بهره برده است؛ شاید او نخستین کسی باشد که از وصف نسبی مدنی در متنی فلسفی برگرفته از آثار یونانی بهره برده است. سیاست و همخانوادههایش نیز که در زبان تازی رایج بودند و حتّی معصومان علیهمالسلام نیز آنان را بهکار میبردند، بهعنوان برابرنهاد πολις و مشتقاتش در گزارشهای تازی کتابهای یونانی و نیز در تألیفات فیلسوفان اسلامی بهکار رفتهاند و امروزه نیز غلبه با آنهاست. اسحاقبنحنین مدینه و مشتقاتش را بیش از سیاست و مشتقاتش برای برابرنهی با آن واژههای یونانی پسندیده و بهکار برده است.