یکی از مبانی راهبردی ای که نگارنده همواره به آن اعتقاد داشته است و سعی کرده است در سرتاسر این کتاب به آن بپردازد، نسبت زمینه اجتماعی، تاریخی و سیاسی فیلسوف با اندیشه اش است. این نسبت به اعتقاد نگارنده اگر در اندیشه هر فیلسوفی مورد واکاوی قرار داده نشود، نه تنها در توضیح دغدغه اندیشه ورزی او بلکه هم چنین در توضیح اندیشه فلسفی او موفقیت زیادی کسب نخواهیم کرد. به همین دلیل بررسی این نسبت یکی از دلایل اصلی نگارش این کتاب است. به طور اساسی و بیش از هر چیز مسأله نگارنده در این کتاب و خصوصا فصل نخست آن، توضیح نسبت شرایط تاریخی و مشکلات کشور آلمان در اواخر قرن هجدهم تا نیمه اول قرن نوزدهم با دغدغه فیلسوفان ایده آلیسم آن عصر یعنی از کانت تا هگل است و اینکه چگونه این دغدغه سیاسی اجتماعی، متافیزیک خویش را ایجاد خواهد کرد و آن متافیزیک چگونه با مفاهیم و نسبت میان مفاهیم خویش، یکی از دوران های باشکوه فکر حقوقی و سیاسی بسیار بنیادین را در جهت آزادی انسان و خودآیینی و هم چنین فرهنگ و تربیت او هموار می کند و اروپا به اوج بلوغ خویش در ساحت فلسفه حق و فلسفه سیاست تا آن عصر گام برمی دارد و در این عصر وحدتی از تاریخ، اجتماع، سیاست، دغدغۀ فیلسوف، متافیزیک و فلسفه عملی را خواهیم یافت.